در این فیلم ارمیا وقتی میاد دستش رو میذاره جلو دهنش و به امیر بهمن میگه دیگه بغلم نکنی امیر بهمن هم میگه هواسم هست خدا می دونه اونجا چه خبره نکنه ارمیا الکی باحجابه از خود این پدر سوخته من وتویی هاست الکی آوردن برنده بکننش که هر چیزی که خودشون دوست دارن بهش برسن.